روز اول

اولین روز ماه مبارک را با خوردن سحری در محل کار آغاز کردیم و با خوردن آش سبزی در خانه به پایان میبریم 

مادر ظهر عزا گرفته بود که برای افطار چی درست کنه 

کمرش حسابی درد میکنه چند روزه 

گفتم دیشب که چلو مرغ دادن سر کار و سحری هم چلوگوشت 

افطار میرم آش میگیرم که یه تنوعی بشه 

گفت سحر چی میخورین ؟

گفتم نون و پنیر و گوجه از غذای پختنی زده شدم شدید

یکی از همکارای مجرد که ماه رمضونا یه چند روزی وسطاش میره سفر و پارسال هم باهاش همسفر شدم رفتم مشهد امسال هم بهم گفت میای بریم شمال 

گفتم آره 

حالا مردد شدم برم یا نه 

چون قضای اون روزه ها رو نگرفتم و بعدشم شمال شرجیه هواش و گرم 

اگه تصمیم به رفتن گرفتم مقصد رو به سرعین و تبریز تغییر میدم 

ببینیم چی پیش میاد